حکمرانی اقتصاد؛ چرا علم اقتصاد بکار می آید، چه هنگام بکار نمی آید و چگونه تشخیص دهیم

Economics Rules: Why Economics Works, When It Fails, and How to Tell the Difference

نویسنده :
دنی رودریک
مترجم :
ابوالقاسم مهدوی زاده
ناشر :
نوبت و سال چاپ : 1 / 1401 تعداد صفحات : 200
نوع جلد / قطع: شومیز / رقعی وزن: 200
ویرایش : 0 شابک 9786222344597
موضوع اصلی : اقتصاد موضوع فرعی : اقتصاد

دریافت فایل:

افزودن به علاقه مندی ها
موجود در فروشگاه قیمت : 150,000تومان

علت نوشتن این کتاب اینست که چرا اقتصاد گاه درست و گاه نادرست است. " مدل ها " که انتزاعی، و نوعا با چارچوب ریاضی هستند و اقتصاددانان از آنها برای فهم دنیا استفاده می کنند، کانون تمرکز این کتاب را تشکیل می دهد. مدل ها هم نقطه ی قوت و هم پاشنه ی آشیل اقتصاد هستند؛ همچنان مدل، همان چیزی است که اقتصاد را به علم مبدل می سازد.

اقتصاد معمولاً از مجموعه ای از مدل ها استفاده می کند. علم اقتصاد با گسترش استفاده از مدل ها و با تقویت رابطه ی متقابل بین مدل ها و دنیای واقعی پیشرفت می کند. گوناگونی مدل ها در اقتصاد همتای لازم برای انعطاف پذیری دنیای اجتماعی است. تنظیمات مختلف اجتماعی مستلزم مدل های مختلف است. اقتصاددانان کمتر در صدد ارائه ی مدل های جهانی با اهداف عام و چند منظوره هستند.

اما از آنجا که اقتصاددانان تا حدودی علوم طبیعی را به عنوان مثال خود استفاده می کنند، گرایشی به سمت سوء استفاده از مدل های خود دارند. اقتصاددانان مستعد این اشتباه که یک مدل را تنها مدل دانسته و آنرا تحت همه ی شرایط مربوط و قابل اعمال بدانند هستند. آنها باید بر این وسوسه غلبه کنند. باید مدل های خود را با تغییر شرایط یا با چرخش از یک وضعیت به وضعیت دیگر به دقت انتخاب کنند. اقتصاددانان باید یاد بگیرند که چگونه در میان مدل های گوناگون، با روانی و انعطاف بیشتری حرکت کنند.

این کتاب هم از علم اقتصاد قدردانی می کند و هم از آن نقد می کند. من از هسته ی اساسی رشته دفاع میکنم - از نقشی که مدل های اقتصادی در ایجاد دانش بازی کنند - اما از شیوه ی اقتصاددانان در کار و سوء استفاده از مدل ها انتقاد دارم. مباحثی که ارائه میکنم " نظر حزبی" نیست. گمان می کنم بسیاری از اقتصاددانان با نظر من درباره ی رشته ی اقتصاد، بخصوص با نظراتم در مورد اینکه علم اقتصاد چه نوعی از علم است مخالف خواهند بود.

در تعاملاتم با بسیاری از متخصصین سایر رشته های علوم اجتماعی، غالباً از نظرات آنان در مورد علم اقتصاد سردرگم مانده ام. خیلی از گلایه ها به خوبی معلوم است: اقتصاد ساده و جزیره ای است؛ به ادعاهایی جهانی در حالیکه از نقش فرهنگ، تاریخ و شرایط زمینه ای دیگر غفلت دارد می پردازد؛ به احیای نقش بازار می پردازد؛ مملو از قضاوت های ارزشی ضمنی است؛ و علاوه بر همه ی اینها، قادر به توضیح و پیش بینی تحولات در اقتصاد نیست. هر یک از این انتقادات، عمدتاً ناشی از عدم تشخیص این موضوع است که اقتصاد در واقع مجموعه ای از مدل های گوناگون است که گرایش خاص ایدئولوژیک نداشته و به نتیجه ی منحصر به فردی نمی رسند.

کلمه ی "اقتصاد" به دو طریق مختلف تعریف و استفاده می شود. یک تعریف، ناظر بر حوزه ی اصلی مطالعه ی این علم است؛ در این تعبیر، اقتصاد یک علم اجتماعی است که به فهم چگونگی کارکرد اقتصاد اختصاص دارد. تعریف دوم ناظر بر روش هاست: اقتصاد روشی است برای انجام علم اجتماعی با استفاده از ابزار خاص. در این تعبیر رشته ی اقتصاد بیشتر مرتبط با یک دستگاه مدلسازی رسمی و تجزیه و تحلیل آماری است تا فرضیه ها یا نظریه های خاص درباره ی اقتصاد. بنابراین، روش های اقتصادی امکان اعمال بر بسیاری از حوزه های دیگر علاوه بر اقتصاد را دارد - هر چیز از تصمیمات درون خانوار گرفته تا پرسش درباره ی نهادهای سیاسی. من کلمه ی "اقتصاد" را عمدتاً در معنای دوم آن بکار می برم. هرچه در مورد مزایا یا سوء استعمال مدل ها خواهم گفت به همان ترتیب در مورد پژوهش در علوم سیاسی، جامعه شناسی یا حقوق نیز که رویکردهای مشابهی را بکار می برند صادق است. در بحث های عمومی، گرایشی به اینکه این روش ها را منحصراً به نوعی از اقتصاد آزاد یا فریکنامیکز (Freakonomics) مرتبط بدانند وجود دارد. {فریکنامیکز به اقتصادی که براساس انگیزه های افراد بنا شود گفته می شود} این رویکرد، که توسط اقتصاددان استیون لویت رایج شد، با استفاده از تحلیل تجربی دقیق و استدلال مبتنی بر انگیزه، برای روشن کردن پدیده های مختلف اجتماعی، از شیوه های کشتی گیران سومو گرفته تا تقلب معلمان مدارس دولتی، بکار رفت. بعضی از منتقدین ایراد کرده اند که این نحوه از کار، علم اقتصاد را بی اهمیت می کند و از سؤالات مهم رشته به نفع کاربردهای روزمره و روزانه اجتناب می کند - سؤالاتی همچون بازارها در چه مواقعی کار می کنند و در چه مواقعی دچار شکست می شوند، چه چیز موجب رشد اقتصادها می شود، اشتغال کامل و ثبات قیمت ها در چه مواقعی همزمان رخ می دهند، و ازین قبیل.

در این کتاب، من مستقیماً بر این سؤالات مهم تر متمرکز می شوم و اینکه مدل های اقتصادی در پاسخ به آنها چگونه به ما کمک می کنند. ما نمی توانیم در اقتصاد به دنبال توضیحات جهانی و یا نسخه های جهانی قابل اعمال مستقل از زمینه موجود بگردیم. امکانات زندگی اجتماعی متنوع تر از آنست که بتوان آنرا در چارچوب های منحصر به فرد فشرد. اما هر مدل اقتصادی مثل یک نقشه ی جزئی است که بخشی از زمینه را روشن می کند. روی هم رفته، مدل های اقتصاددانان به منزله ی بهترین راهنمای شناخت ما نسبت به تپه ها و دره های بی پایانی است که تجربه ی اجتماعی را تشکیل می دهد.

تا کنون دیدگاهی برای این کالا ثبت نشده است، شما اولین نفر باشید...