کی پنیر منو جابه جا کرد؟

نویسنده :
اسپنسر جانسون
مترجم :
سیدسروش حقیقی
ناشر :
نوبت و سال چاپ : 1 / 1399 تعداد صفحات : 76
نوع جلد / قطع: شومیز / رقعی وزن: 85
ویرایش : 0 شابک 9786007091081
موضوع اصلی : عمومی/ انگیزشی موضوع فرعی : انگیزشی

دریافت فایل:

افزودن به علاقه مندی ها
درحال حاضر موجود نیست قیمت : 28,000تومان

کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ نوشته‌ی اسپنسر جانسون که یکی از پرفروش‌‌ترین و مشهورترین آثار سایت آمازون محسوب می‌شود، روشی شگفت‌انگیز برای رویارویی و ایجاد تغییرات در کار و زندگی‌تان ارائه می‌دهد. این اثر به شما می‌آموزد که افکار قدیمی و کهنه‌ی خود را کنار بگذارید و باورهایتان را تغییر دهید. کتاب «چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد؟» داستان بسیار پرباری دارد و تاثیر آن را می‌توان بر روی زندگی مردم سراسر دنیا، مشاهده کرد. شاید باورش برایتان سخت باشد اما این داستان کوتاه، تاکنون بسیاری از حرفه‌ها، رابطه‌ها و زندگی‌های مشترک را نجات داده است. موضوع «کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟» چیست؟ داستان چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟ (Who Moved My Cheese)، درباره‌ی تغییر و تحولی است که در یک «هزارتو» اتفاق می‌افتد و در این مکان عجیب چهار شخصیت جذاب در جستجوی پنیری هستند و شما باید پیگیر ماجرای این چهار شخص باشید. پنیر استعاره از هر هدفی است که شما می‌خواهید در زندگی به دنبال آن باشید؛ شغل، رابطه، ثروت، خانه‌ی بزرگ، آزادی، تندرستی، به رسمیت شناخته شدن، آرامش معنوی یا حتی یک فعالیت مانند دویدن یا گلف می‌تواند پنیر زندگی شما باشد. پنیرها در زندگی هر انسانی جایگاه مهمی دارد؛ زیرا منجر به شادمانی هر فرد می‌شود. اگر به آن برسید اغلب وابسته‌اش می‌شوید و در صورتی‌ که از دستش بدهید از نظر روحی آسیب می‌بینید. چهار شخصیت خیالی در این داستان مجسم شده‌اند که هر کدام نماینده‌ی طرز فکر و شخصیت خاصی هستند. دو موش به نام اِسنیف و اِسکوری و دو آدم کوتوله به نام‌های هِم و هاو برای نشان‌ دادن ابعاد ساده و پیچیده‌ی درون شما، صرف‌نظر از سن، جنسیت، نژاد یا ملیت در این کتاب حضور دارند. اِسنیف نماینده‌ی گروهی است که تغییر را زود بو می‌کشد و اِسکوری کسی است که به سرعت دست به کار می‌شود. از طرف دیگر هِم تغییر را انکار می‌کند اما هاو در مقابل او قرار می‌گیرد و خودش را باشرایط جدید وفق می‌دهد. هر بعدی را که شما انتخاب کنید و طبق آن وارد عمل شوید، در نهایت باید در مسیر پرپیچ‌وخم هزارتو قدم بردارید و با موفقیت از آن خارج شوید. زندگی ابداً یک راه مستقیم نیست؛ شما می‌توانید آزادانه در هر مسیر قدم بگذارید، ممکن است در دالان‌هایی پرپیچ‌وخم سردرگم بمانید و حتی از راه درست منحرف شوید اما اگر به خدا اعتماد داشته باشید، در همه حال، خداوند دری را به رویتان خواهد گشود، البته شاید همان دری نباشد که شما تصورش را می‌کنید. اسپنسر جانسون را بیشتر بشناسیم: پاتریک اسپنسر جانسون (Spencer Johnson) متواد 1938 در آمریکا، یکی از بزرگترین و شناخته شده‌ترین نویسندگان معاصر است. میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا با کتاب‌های او توانسته‌اند به سادگی در شغل و زندگی خود تغییرات ایجاد کنند و به موفقیت و کامیابی برسند. جانسون در سال 2017 و در سن 78 سالگی در کالیفرنیا درگذشت. جملات برگزیده چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد: - اگر نمی‌ترسیدی چه کارهایی می‌توانستی انجام دهی؟ - اگر تغییر نکنید، نابود می‌شوید. - هنگامی که ترس را کنار می‌گذارید احساس خوبی پیدا می‌کنید. - جستجو در هزارتو امن‌تر از باقی ماندن در یک ایستگاه بدون پنیر است. - باورهای قدیمی شما را به سوی زندگی جدید سوق نخواهد داد. - به موقع اطلاع داشتن از تغییرات کمک می‌کند تا خود را با تغییرات بزرگتر پیش‌رو وفق بدهید. در بخشی از کتاب «چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟» می‌خوانیم: با وجود تفاوتی که بین موش‌ها و آدم کوتوله‌ها بود، اما یک جنبه‌ی مشترک داشتند؛ هر روز صبح، کفش‌ها و لباس‌های مخصوص دویدن را می‌پوشیدند و از خانه‌هایشان بیرون می‌زدند و به سمت هزارتو می‌دویدند تا پنیر مورد علاقه‌شان را جستجو کنند. هزارتو، پر از راهروها و تالارهای پر پیچ‌وخم است که در بعضی از آن‌ها، پنیرهای خوشمزه وجود دارد. اما دالان‌ها و پیچ‌هایی هم وجود دارد که به بیراهه ختم می‌شوند و هر کسی ممکن است به راحتی در آن‌جا گم شود. هرچند، هزارتو برای آن‌هایی که راه خود را پیدا کرده‌اند، رمز و رازهایی دارد که از زندگی، لذت بیش‌تری ببرند. دو موش یعنی اسنیف و اسکوری، روش آزمون و خطای ساده اما ناکارآمدی را برای یافتن پنیر به کار می‌بردند. آن‌ها به سمت راهرویی می‌دویدند و اگر آن را خالی می‌یافتند، از همان‌جا برمی‌گشتند و به سمت راهروی بعدی می‌دویدند. اسنیف به کمک دماغ بزرگ و حس بویایی قوی‌اش، مکان پنیرها را بو می‌کشید و اسکوری هم به دنبالش می‌دوید. همان‌طور‌که می‌توان حدس زد، گاهی مسیر نادرست را می‌رفتند و گم می‌شدند و گاهی نیز به دیوارها می‌خوردند. اما آدم کوتوله‌ها یعنی هِم و هاو، روش متفاوتی را بکار می‌بردند که بر مبنای توانایی تفکر و یادگیری از تجربه‌هایشان بود، هر چند گاهی اوقات به واسطه‌ی باورها و احساسات خود گیج و سردرگم می‌شدند و دچار اشتباه می‌شدند. درنهایت هر کدام در مسیر خودشان، چیزی را که به دنبالش بودند، پیدا می‌کردند. هر کدام پنیر مورد نظر خود را در پایان یک روز در انتهای یکی از دالان‌ها در ایستگاه پنیر C پیدا می‌کردند. به همین منوال هر روز صبح، موش‌ها و آدم کوتوله‌های داستان، اسباب و لوازم دویدن را به تن می‌کردند و ایستگاه پنیر C را در پیش می‌گرفتند. چندان طول نکشید که هرکدام به این روال عادت کرده و خو گرفتند...

تا کنون دیدگاهی برای این کالا ثبت نشده است، شما اولین نفر باشید...