استراتژی مفهومیست که در تلۀ خودساختهاش به دام افتاده است. اگر در جلسات هیئتمدیره یا در گروه مدیران اجرایی حضور داشته باشید، به احتمال فراوان ایدههای استراتژیک متعددی را میشنوید که با پیشفرضهای دورۀ زمانی متفاوتی طراحی شدهاند و متعلق به همان دورهاند. مفاهیمی مانند تحلیل پنج نیروی پورتر، ماتریس رشد و سهم بازار بیسیجی برای تحلیل سبد کسبوکار و مفهوم شایستگی محوری همل و پراهالاد ایدههایی برجستهاند و هنوز هم بسیاری از استراتژیها از همین مفاهیم برگرفته میشوند. تقریباً همۀ چارچوبها و ابزارهای استراتژیکی که اکنون استفاده میشوند از یک مبنای واحد گرفته شدهاند؛ اینکه هدف استراتژی کسب مزیت رقابتی پایدار است. مزیت رقابتی پایدار بنیادیترین مفهوم استراتژی و شیشۀ عمر همۀ شرکتهاست. اما دیگر بیش از این نمیتواند برای شرکتها معنی داشته باشد. در این کتاب دربارۀ مزیت رقابتی پایدار و لزوم اجتناب مدیران اجرایی از مبنا قراردادن این مفهوم در استراتژیهایشان صحبت میکنم و دیدگاه استراتژی بر مبنای مزیت رقابتی ناپایدار و موقت را مطرح میکنم. دیدگاهی با این محتوا که مدیران اجرایی برای کسب موفقیت در محیط بیثبات و نامطمئن باید یاد بگیرند که چگونه با قاطعیت و سرعت از فرصتهای زودگذر بهرهبرداری کنند. بحث من این است که ساختارها و سیستمهای ایستا و غیرمنعطفی که مدیران اجرایی برای کسب حداکثر ارزش از مزیتهای رقابتی روی آنها تکیه میکنند، در محیط شتابان و رقابتی به پابندهایی منسوخ و حتی خطرناک تبدیل میشوند. به نظر میرسد حداقل بخش عمدهای از این مسئله به خوبی درک شده است، اما چرا روال عملیِ استراتژی تغییری نکرده است؟ بسیاری از مدیران اجرایی، حتی آنهایی که ناپایداری و موقتی بودن مزیتهای رقابتی را دریافتهاند، همچنان از چارچوبها و ابزارهایی استفاده میکنند که به جای بهرهبرداری سریع از مزیتها، برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار طراحی شدهاند.
طراحی و پیاده سازی توسط ایده گستران
تمامی حقوق برای کتاب درخشش محفوظ است