در سال های اخیر شاهد این بوده ایم که به موضوعاتی مانند تفکر سیستمی و مهارت های حل مسئله بسیار بیشتر از گذشته توجه می شود و شاید دیگر لازم نباشد پیوسته دربارۀ اهمیت و ضرورتشان صحبت شود.
با این حال، در حرفه و حوزه تخصصی مان پیوسته با مسائل پیچیده ای روبه رو می شویم که معمولاً سعی می کنیم با راه حل های سریع و در دسترس آن ها را رفع و رجوع کنیم و پس از مدت کوتاهی متوجه می شویم راه حل ما در حد مسكّن عمل کرده و مسئله از نو به شکلی دیگر بروز پیدا کرده است و خیلی طول نمی کشد که همان مسئله به معضلی مزمن تبدیل می شود.
داستان نجات در آب افتادگان بالادست، که دن هیت عنوان کتاب خود را با الهام از آن انتخاب کرده، برای ما آشناست. علاوه بر آن، از تعابیر دیگری همچون «آب را از سربند باید بست» یا «علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد» یا به قول سعدی «سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل» استفاده می کنیم. با وجود این آشنایی ها، در عمل شاهد موارد فراوانی از بی توجهی به مشکلات بالادستی هستیم، هم در سطح حکمرانی و سیاست گذاری و هم در کسب وکارها یا حتی در کارهای روزمره و فردی. به نظر می رسد این مسئله نشان دهنده ناآگاهی از تفکر بالادستی و مهارت نداشتن در استفاده از آن است.
به این موضوع هم می توان اشاره کرد که به علت اهمیت تفکر بالادستی، بیش از نیم قرن است که این موضوع دقیقاً با همین اصطلاح در کتاب های پزشکی، پرستاری و نوشته های حوزه سلامت مطرح می شود. تخصص هایی مثل بهداشت عمومی و پزشکی اجتماعی هم دقیقاً بر همین اصل تکیه می کنند که برای مهار بسیاری از بیماری ها بهتر است به درمان بالینی اکتفا نشود و ریشه ها و عوامل بالادستی ای که در شکل گیری بیماری مؤثرند جست وجو و و کنترل شوند.
دن هیث هم در کتاب بالادست از داستان های این حوزه بسیار کمک گرفته و سعی کرده است به سبک کتاب دیگرش، ایده عالی مستدام، با ذکر نمونه های خواندنی و به یادماندنی موضوع تفکر بالادستی را به حوزه های مختلف، از سلامت مردم گرفته تا رضایت مشتری، بسط دهد و با این کار ذهن خواننده را برای تشخیص بهتر مسئله و جست وجوی مؤثرتر سرچشمه ها پرورش دهد.
طراحی و پیاده سازی توسط ایده گستران
تمامی حقوق برای کتاب درخشش محفوظ است